بازخواني و بررسي يک سند تاريخي


 

نويسنده:محمد رضا سروش




 

چکيده
 

اسناد تاريخي يکي از مهمترين منابع مورد استفاده براي هر پژوهشگر مي باشد. گستره ي اسناد تاريخي مي تواند شامل: فرمان هاي حکومتي، شجره نامه ها، وقف نامه ها، عقدنامه ها و نظاير آن باشد.
هر سند تاريخي از جنبه هاي گوناگون اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، نظامي و ادبي قابل بررسي و تجزيه و تحليل است. يکي از ويژگي هاي اين گونه اسناد بررسي جنبه ي تاريخي آنها و اطلاعات منحصر به فردي است که از اين گونه مدارک استخراج مي شود. در اين مقاله متن فرمان مورخ 1274 هـ ق ناصر الدين شاه قاجار به امير اسدالله خان (حسام الدوله اول) مورد بازخواني و بررسي قرار گرفته است.
واژه هاي کليدي: قاينات، بيرجند، سيستان، اميراسدلله خان، اميران خزيمه، خاندان علم.

مشخصات:
 

سند بر روي کاغذ فرنگي با ابعاد 30 × 21 سانتيمتر و در هشت سطر با خطي شبيه به شکسته نستعليق نوشته شده. بر بالاي فرمان اثر مُهر ناصر الدين شاه درج شده و بر پشت آن اثر مهر ميرزا آقا خان ديده مي شود. در اين مقاله بازخواني اين فرمان سطر صورت گرفته و انتهاي هر سطر با علامت مميز (/) مشخص گرديده. نکته ي جالب توجه در اين سند از نظر دستوري و املاء، متصل نوشتن بسياري از کلمات است که اکنون اين شيوه نه تنها منسوخ شده بلکه جزو اشتباهات نوشتاري محسوب مي شود. اما آنچه مي توان گفت اينکه احتمالاً اين شيوه ي نگارش (متصل نوشتن کلمات) در آن زمان امري رايج بوده است.

بازنويسي متن فرمان:
 

در بازنويسي اين سند تاريخي به خاطر رعايت و حفظ اصالت، کلمات با همان شيوه ي اوليه بازنويسي شده اند.
کلمه ي تاج مهر: الملک الله
متن داخل مُهر: السلطان ابن السلطان ناصر الدين شاه قاجار
تاريخ مُهر: 1264
عاليجاه رفيعجايگاه مجدت و نجدت اکتفاه مقرب الخاقان امير اسدالله خان امير قاينات بشمول عواطف عليه ملوکانه قرين مفاخرت بيکرانه بوده بداند / که عاليجاه مجدت و نجدت همراه زبده الخوانين العظام محمد صالح خان سر کرده ي سوار کرد بچه با سوار جمعي خود مأمور است بهمراهي مقرب الخاقان سردار عليخان حسام الملک / بسيستان رفته مشغول خدمت ساخلو حدود سيستان باشد چون سمت و حدود آنجا دست رس قاينات و نزديک تر بآنحدود است لهذا / بآنعاليجاه امر و مقرور ميفرمائيم که پس از ورود عاليجاه مشاراليه و مدت توقف و ساخلو او در آنحدود اگر بر حسب اتفاق و ضرورت جمعيتي از سواره و پياده، / در حدود سيستان لازم باشد و يا دشمن خارجي بمقابله ساخلو دولتي پيش آيد و در دفع آن حاجت بمعاونت و معاضدت جمعيت قاينات افتد بايد آنعاليجاه / بمحض اعلام و اخبار عاليجاه مشاراليه هر قدر جمعيت از سواره و پياده قايناتي لازم باشد فوراً بدون معطلي باتفاق مقرب الخاقان مير عَلَمخان سرتيپ بآنحدود روانه نمايد / و در اينباب بهيچوجه تأمل و کوتاهي جايز نداند . بديهي است در چنان حالتي اگر از آنعاليجاه تأخير و تعلل بظهور آيد در مقام پرسش و سوال آن / هيچگونه اعتذاري از آنعاليجاه پذيرفته نخواهد بود البته در هر حالت گوش بآواز عاليجاه مشاراليه بوده غفلت ننمايد و در عهده شناسند. في سبع شهر شوال المکرم 1274.
در بخش فوقاني سند اثر مُهر ناصرالدين شاه قاجار ديده مي شود. مهر به شکل مربع است که بر بالاي آن يک نيم ترنج تزئيني (نقش محرابي) وجود دارد. تاريخ 1264 هجري ـ قمري در پايين ترين بخش کادر مهر حک شده که اعداد با فواصل معين در زير کلمات به صورت جدا از هم قرار گرفته است.
در گوشه ي سمت راست پشت فرمان اثر مهر ميرزا آقا خان به چشم مي خورد. مهري است بيضي شکل که در بخش مياني آن و در داخل يک بيضي کوچکتر، نقش تاريخي شير و خورشيد جاي گرفته، که شير در اين نقش، به حال نشسته ترسيم و حک شده است و اين در حالي است که در دوره هاي بعد که نقش شير و خورشيد رواج بيشتري يافت خصوصاً در دوران پهلوي اول و دوم شير به حالت ايستاده و با شمشيري در دست ترسيم مي شد.
در طرفين نقش شير تاريخ 1268 هـ ق. به سختي ديده مي شود. عبارت دور تا دور مهر چنين است:
« صدر اعظم دولت عليه ايران اعتماد الدوله ميرزا آقا خان»

بررسي متن فرمان:
 

اسامي افرادي که در اين نامه از آنها ياد شده به ترتيب عبارتند از:
1 ـ امير اسدالله خان امير قاينات.
2 ـ محمد صالح خان، سرکرده ي سوار کرد بچه.
3 ـ سردار علي خان حسام الملک.
4 ـ مير عَلَم خان سرتيپ.
واضح است که هر کدام از افراد ياد شده در متن نامه، در دستگاه سلطنت ناصري و حکومت اميران خزيمه در بيرجند داراي جاه و مقام بوده اند که مشهورترين آنها امير اسدالله خان مي باشد. وي مخاطب مستقيم شاه قاجار، در اين فرمان است. حال بپردازيم به بررسي مختصر احوال وي.
امير اسدالله خان (حسام الدوله اول): وي فرزند امير عَلَم خان دوم بود که بعد از مرگ پدر به حکومت قاينات و تون و طبس رسيد. وي مردي بسيار رشيد و با کفايت بود. در سال 1248 هـ ق در خراسان به حضور عباس ميرزا نايب السلطنه رسيد و مورد محبت و توجه خاص قرار گرفت. در سال هاي 1253 و 1254 هـ ق که محمد شاه قاجار هرات را محاصره کرده بود امير اسدالله خان جزو سرداران او در محاصره هرات شرکت داشت و پس از رفع محاصره به حوزه ي حکومت خود « بيرجند » مراجعت کرد. در سال 1269 هـ ق امير اسدالله خان براي سرکوبي علي خان سيستاني که حاضر به اطاعت از دولت مرکزي نشده بود با سپاهي به سيستان لشکرکشي کرد و بيرق ايران را پس ازمغلوب کردن علي خان در قلعه ي سه کوهه نصب نمود و پسر نام برده را با خود به بيرجند آورد. در سال 1277 هـ ق امير اسدالله خان حمله و تجاوز تراکمه را به حوزه ي حکومت خود دفع نمود و به مناسبت رشادتي که در اين جنگ نشان داد از شاه قاجار خلعت گرفته و فرزندش امير علم خان سوم به نشان سرهنگي مفتخر شد. امير اسد الله خان در محاصره ي قوچان و دستگيري رضا قلي خان شرکت بسيار مؤثر داشت. در فتنه ي سالار محمد حسن خان پسر الله يار خان آصف الدوله که به سال آصفي مشهور است (سال هاي 1262 تا 1266 هـ ق مصادف با اواخر سلطنت محمد شاه و آغاز سلطنت ناصر الدين شاه) سپاه سالار به حدود قاينات حمله کرد که چون سپاهيان امير اسدالله خان نتوانستند کاري از پيش ببرند امير به هرات گريخت و فرزندش امير علم خان سوم، دستگير شد و به زندان سالار افتاد. امير عَلَم خان بعداً از زندان سالار فرار کرد و در هرات به پدر پيوست. تا خاتمه ي فتنه ي سالار هر دو مقيم هرات بودند و پس از رفع غائله به بيرجند مراجعت نمودند. (1) امير اسدالله خان و فرزندش علم خان به هنگام اقامت در هرات اقدام به خريداري زمين هاي زيادي کردند و موقعيت مِلکداري خانواده ي خود را تا هرات رساندند. (2)

نتيجه گيري:
 

از تأمل در متن فرمان ناصر الدين شاه خطاب به امير اسدالله خان مشخص مي شود که منطقه ي قاينات (قهستان) به مرکزيت بيرجند در رسيدگي به امور شرق کشور و سيستان خصوصاً مسائل نظامي آن، مانند دوره هاي قبل از قاجاريه نقش مهم و اساسي داشته است و اين ويژگي مهم بيرجند يعني موقعيت استراتژيک آن در منطقه ي شرق کشور از دوره ي صفويه تا حال حاضر همچنان به قوت خود باقي است، تا جايي که در دوره ي صفويه قهستان به صورت حکومت خودمختار مهمي در پادشاهي صفوي بود و به همراه منطاقي ديگر بزرگ ترين ميزان خودمختاري را داشت. (3) شگفتا که تعدادي از قانونگذاران و مردان سياسي امروز، از درک اين مهم عاجزند.
همچنين، آنگونه که در متن فرمان آمده مشخص مي شود، اميراسدالله خان در بيرجند آن زمان، داراي نيروي نظامي پياده و سواره نظام بوده و استعداد اين نيروها به حدي بوده که در جريان درگيري هاي نظامي نقش تعيين کننده داشته و مي توانسته اند موازنه ي قدرت را در درگيري هاي نظامي داخلي و خارجي با دخالت خود تغيير دهند.
نکته ي ديگر اينکه در متن فرمان از احتمال حمله ي دشمن خارجي بحث به ميان آمده و اين احتمال داده شده که کشور از سمت سيستان مورد هجوم دشمن خارجي واقع شود، که اين مسئله خود جاي بحث و بررسي مفصل دارد و بايد اين احتمال را در نظر داشت که اگر چنين تجاوزاتي احتمال وقوع داشته به چه دليل و عوامل بستگي داشته و آيا دست استعمارگر پير، يعني انگليس در کار نبوده؟
مسئله ي مهم ديگر که از متن نامه استنباط مي شود لحن آمرانه و هشدار شديد اللحن ضمني است که از سوي ناصرالدين شاه به حسام الدوله، داده شده که، چنانچه در اجراي اين دستور از وي کوتاهي و قصوري سر زند بايستي پاسخگو باشد. همچنين مي توان فهميد که در دوره ي ناصري، خوانين و حکام مناطق مختلف بعد از بروز حوادث مهم و صدور فرمان از سوي شاه قاجار، بايستي پاسخگوي عملکرد خود بوده و مورد بازخواست قرار مي گرفته اند و شايد مجازات هم شده اند.
اما يک سؤال اساسي در اين خصوص به ذهن متبادر مي شود و آن اينکه آيا پادشاه قاجار براي تظلمات مردم عادي که بدست مي رسيده و براي رفع ستم از مردم مظلوم و دادخواه، حکّام خود را با اين شدت مورد خطاب قرار مي داده يا خير؟ خصوصاً اگر اين ستم احتمالي، از ناحيه خود حاکم مي بود، دادخواهان چه سرنوشتي پيدا مي کردند؟
آخرين نکته اي که مي توان به آن اشاره کرد، وجود مهر ميرزا آقا خان نوري صدر اعظم ناصر الدين شاه بر گوشه ي سمت راست پشت فرمان است که حاکي از وجود نوعي سلسله مراتب اداري در دستگاه پادشاهان قاجار مي باشد و مشخص مي شود که بسياري و يا بعضي از نامه ها حتماً بايستي از طريق صدر اعظم به حکام مناطق مختلف ارسال مي شده است. (زيرا مي توان عين همين اثر مهرها را در همان محل بر پشت ديگر فرمان ها مشاهده کرد).

چون نام ميرزا آقا خان نوري، به ميان آمد شايسته است اشاره اي کوتاه به احوال و عملکرد منفي اين فرد داشته باشيم.

ميرزا نصر الله، معروف به ميرزا آقا خان، پسر ميرزا اسد الله خان نوري مازندراني، در ربيع الاول 1222 متولد شد. در آغاز خدمات دولتي ابتدا به خدمت الله يار خان آصف الدوله در آمد و بعد از فوت پدرش منصب لشکر نويسي به او داده شد، بعد لشکر نويس باشي شد و پس از آن به مقام وزارت لشکر رسيد. در 1261 هـ ق به سبب مخالفت با حاج ميرزا آقاسي و ارتباط با بيگانگان، به دستور حاجي او را چوب زدند. پس از فوت محمد شاه از کاشان به تهران آمد، زيرا به پشتيباني مَهد عليا، مادر ناصر الدين شاه که نسبت به وي حسن نظر؟! داشت مطمئن بود. پس از کشته شدن امير کبير که ميرزا آقا خان در آن مداخله تام داشت، وي در حالي که سند تابعيت انگلستان را در دست داشت، به صدارت انتخاب شد. دوره ي صدارت او دوره ي شکست ايران است که اعظم مصائب آن از دست رفتن هرات و جدايي افغانستان از ايران بود. در جريان قضاياي هرات است که ميرزا آقا خان به سازش با انگليسي ها براي گرفتن بوشهر به وسيله آنها متهم شد. مخالفان او علاوه بر اين، يازده فقره خيانت بزرگ ديگر به وي نسبت داده همه را به شاه گزارش دادند. در اين احوال ميزرا آقا خان خود به ارتباط با انگليسي ها اعتراف کرد و از اين بدتر سخني بود که در مجلس مشاوره درباره جنگ هرات از دهان او بيرون آمد که «خبط کردم، خطا کردم که از براي کار خودم دولت ايران را بر هم زدم» از اين رو در 20 محرم 1275 (يک سال بعد از صدور فرمان بررسي شده در اين مقاله) از صدارت عزل شد و در شهرهاي مختلف به حالت تبعيد به سر برد. سرانجام در 12 شوال 1281 هـ ق مرد و جنازه اش را به کربلا بردند. (4)

پي نوشتها
 

1 ـ منصف، محمد علي، امير شکت الملک علم «امير قاين»، انتشارات امير کبير، تهران، 1354، صص 21 ـ 20
2 ـ مجتهدزاده، پيروز، اميران مرزدار و مرزهاي خاوري ايران، ترجمه، حميدرضا ملک محمدي نوري، تهران، انتشارات شيرازه، 1378، ص 158.
3 ـ همان ماخذ، ص 38.
4 ـ دانشنامه ي ايران و اسلام، ذيل آقا خان نوري، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 2536 (1356)، صص 114 ـ 113.
 

(کارشناس گروه باستان شناسي دانشگاه بيرجند*
منبع:نشريه پايگاه نور شماره 22